loading...

سایت تفریحی وسرگرمی آسیافان

داستان,داستانک,داستان طنز,داستان خنده دار,داستان های طنز,داستان های عجیب,داستان زن وشوهر,آخرخنده

آخرین ارسال های انجمن

فروشی هست؟

naser بازدید : 1519 پنجشنبه 08 تیر 1391 : 17:48 ب.ظ نظرات (0)
مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد. 

یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را  به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد.

ஜ۩۞۩ஜپر سکوت ترین جمله ای که شنیدمஜ۩۞۩ஜ

arashzarei بازدید : 1435 پنجشنبه 25 خرداد 1391 : 22:35 ب.ظ نظرات (0)

دختري با ظاهري ساده از خيابان جردن تهران مي گذشت

كه پسري در پياده رو به او گفت:
«چطوري سبيلو ؟»

دختر خونسرد، تبسمي كرد و جواب داد:
« وقتي تو ابرو بر مي داري ، مو رنگ مي كني و گوشواره ميندازي، من سبيل مي ذارم تا جامعه ، احساس كمبود مرد نداشته باشه.

صرفا برای خنده!!!

arashzarei بازدید : 1854 چهارشنبه 24 خرداد 1391 : 21:24 ب.ظ نظرات (0)

خنده بازار

تو «اسم فامیل»، سر غذا دعوامون می شد می رفتیم پیش بزرگ ترها تاییدیه میخواستیم که مثلا شهادت بدن گوسنفند پلو داریم یا نه ؟! موز پلو حتی...!

- حالا همه عکاس و طراح و گرافیست و دکتر و مهندس هم نشدین نشدینا، مملکت به نجار، بقال و میوه فروش و بنا و ... هم نیاز داره. از ما گفتن بود!...

پیرمرد ونوه اش(داستان خنده دار)

naser بازدید : 1475 شنبه 20 خرداد 1391 : 1:52 ق.ظ نظرات (0)

داستان خنده دار

رفته بودم فروشگاه ..
يكي از اين فروشگاه بزرگا , اسم نميبرم تبليغ نشه براش !
يه پيرمرد با نوه اش اومده بود خريد، پسره هي زِر زٍر مي كرد. پيرمرد مي گفت: آروم باش فرهاد، آروم باش عزيزم!
جلوي قفسه ي خوراكي ها، پسره خودشو زد زمين و داد و بيداد ..

فریب ووسایل شیطان

naser بازدید : 1280 سه شنبه 09 خرداد 1391 : 11:18 ق.ظ نظرات (0)

 ديروز شيطان را ديدم. در حوالي ميدان بساطش را پهن كرده بود؛ فريب مي‌فروخت.

مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هياهو مي‌كردند و هول مي‌زدند و بيشتر مي‌خواستند.

توي بساطش همه چيز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خيانت،‌ جاه‌طلبي و ... هر كس

 

فروش میمون!!!

naser بازدید : 1722 دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 : 14:45 ب.ظ نظرات (0)

روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت 20 دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند. به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها 40 دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند.

این بار پیشنهاد به 45 دلار رسید و...

گوش سنگین!!

naser بازدید : 2280 جمعه 22 اردیبهشت 1391 : 13:41 ب.ظ نظرات (2)


مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است…

به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو…

 

فقرواقعی!!!

naser بازدید : 1529 جمعه 22 اردیبهشت 1391 : 13:35 ب.ظ نظرات (2)

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند .
در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : نظرت در مورد مسافرت مان چه بود ؟
پسر پاسخ داد : عالی بود پدر !....

 

حرف مردم!!!!!!

naser بازدید : 1518 چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 : 15:16 ب.ظ نظرات (1)


می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: ...

فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

نظرجالب ریاضیدان درمورد زن ومرد

naser بازدید : 1620 سه شنبه 19 اردیبهشت 1391 : 1:00 ق.ظ نظرات (0)

روزی از دانشمندی ریاضیدان  نظرش را درباره زن و مرد  پرسیدند.

جواب داد:....


اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1

اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10....

 

از دست این خانم ها!!!

naser بازدید : 3215 سه شنبه 19 اردیبهشت 1391 : 0:55 ق.ظ نظرات (0)


روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.
قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .
زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت 10 برابر آن را میگیرد.
زن گفت :....

 

راه ساده!!

naser بازدید : 1494 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 : 0:43 ق.ظ نظرات (0)


در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت ، یک  مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد :

شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید . او  اظهار داشته  بود  که  هنگام  خرید  یک بسته صابون  متوجه شده بود که  آن قوطی خالی است.

بلافاصله  با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد  کارخانه  این مشکل  بررسی و ...

 

مرد موثرتر هست یازن؟؟؟

naser بازدید : 1363 شنبه 09 اردیبهشت 1391 : 1:32 ق.ظ نظرات (1)

توماس هیلر ، مدیر اجرایی شرکت بیمه عمر ماساچوست ،

میو چوال و همسرش در بزرگراهی بین ایالتی در حال رانندگی بودند که او متوجه شد بنزین اتومبیلش کم است.

هیلر به خروجی بعدی پیچید و از بزرگراه خارج شد و

خیلی زود یک پمپ بنزین مخروبه که فقط یک پمپ داشت پیدا کرد.

او از تنها مسئول آن خواست باک بنزین را پر و روغن اتومبیل را بازرسی کند.سپس ...

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات

  • سرگرمی
  • آرایش وزیبایی
  • فرهنگ وهنر
  • آشپزی وتغذیه
  • روانشناسی
  • زندگی زناشویی
  • بازار
  • سلامت
  • کامپیوتر واینترنت
  • تصاویر
  • دنیای مد
  • آهنگ
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1600
  • کل نظرات : 504
  • افراد آنلاین : 127
  • تعداد اعضا : 2118
  • آی پی امروز : 411
  • آی پی دیروز : 240
  • بازدید امروز : 5,178
  • باردید دیروز : 343
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5,178
  • بازدید ماه : 11,134
  • بازدید سال : 309,691
  • بازدید کلی : 7,389,384